loading...
مهاجران
محمدحسن اصل روستا بازدید : 168 جمعه 14 بهمن 1390 نظرات (0)

در عزاي انتخاب

رضا شب مهمان داشت. همسرش به او گفت براي شب ميوه بخر رضا در حالي كه در خانه را مي بست شنيد كه همسرش از آشپزخانه با صداي بلند گفت ميوه هايت حداقل سه نوع باشد ولي نوعش را خودت انتخاب كن!!

در شهري كه رضا در آن زندگي مي كند فقط يك ميوه فروشي وجود دارد ولي اين ميوه فروشي بسيار بزرگ بوده وميوه هاي متنوعي عرضه ميكند .

رضا ماشينش را سوار وبه قصد خريد ميوه به ميوه فروشي مي رود.وارد ميوه فروشي ميشود ميوه هاي متنوع وبا كيفيت بسيار بالا در ميوه فروشي وجود دارد .با خوشحالي به طرف سيب هاي زرد وقرمز مي رود تا يلوني را بر مي دارد تا تعدادي سيب در آن بريزد ناگهان ميوه فروش مي گويد آقا ببخشيد سيب ها فروشي نيستند .ميوه ديگري انتخاب كنيد.رضا كمي دلخور ميشود وبه طرف پرتغالها مي رود پرتغالهاي درشت وآبدار!!! دستش را دراز مي كند تا پرتغال بردارد ناگهان فروشنده بار ديگر مي گويد جناب ببخشيد پرتغال هم فروشي نيست رضا ناراحتتر از قبل به طرف انار مي رود اين بار نيز فروشنده او را از برداشتن انار بازمي دارد كه موجب ناراحتي شديد رضا مي شود بگونه اي كه او به فروشنده مي گويد آقا تكليف ما را روشن كنيد ببينيم كدام ميوه شما فروشي است تا از آنها انتخاب كنيم فروشنده خطاب به رضا مي گويد آقا عذرخواهي مي كنم فعلا فقط خيارها فروشي هستند ميتوانيد از بين خيارها انتخاب كنيد . رضا ناچار به طرف خيارها مي رود و يادش مي آيد كه زنش در آخرين لحظه گفته بود كه ميوه هايت حداقل سه نوع باشد . براي آنكه ميوه هايش تنوعي داشته باشد و نزد زن و مهمانهايش شرمنده نشود از بين خيارها كمي خيار درختي وكمي خيار جاليزي وكمي هم خيار چمبل انتخاب كرد  پس از پرداخت پول آنها با نارضايتي به طرف خانه روانه شد وارد خانه شد ميوه ها را روي اوپن آشپزخانه گذاشت زن رضا با خوشحالي به طرف ميوه ها رفت به نايلون اول نگاه كرد خيار بود نايلون دوم خيار بود ودر كمال ناباوري در نايلون سوم هم خيار. زن با تعجب گفت رضا شوخيت گرفته برو ميوه ها را بيار ببينم چي خريدي بايد بشورم  وبراي شب آماده كنم رضا گفت : نه شوخي در كار نيست ميوه فروش گفت شما حق داريد فقط خيار انتخاب كنيد وفعلا از عرضه ساير ميوه ها معذور هستيم . زن وقتي  حرفهاي رضا را  شنيد وفهميد كه  او در بيان حرفهايش جدي است سوئيچ ماشين را گرفت –ميوه ها را برداشت وبه طرف ميوه فروشي رفت وارد ميوه فروشي شد در كمال تعجب ديد كه پارچه ي بر روي ميوه ها به غير از خيار كشيده شده كه برروي آن نوشته شده اين ميوه ها فروشي نيست . زن به طرف فروشنده رفت وميوه ها را بر روي پيشخوان فروشنده كوبيد و فرياد زد اين چه ميوه اي است كه به شوهر من داده ايد .ميوه فروش خطاب به زن گفت او خود انتخاب كرده است .زن گفت آقا وقتي شما خريد ساير ميوه ها را ممنوع مي كنيد ومي گوييد فقط خيار فروشي است اينجا كه ديگر حرف از انتخاب نمي زننداينجا فرد چاره اي جز خريد خيار ندارد .فروشنده مي گويد خانم ببخشيد ما هم بيگناهيم به ما هم گفته اند فقط خيار فروشي است ولا غير.فروشنده در ادامه چشمهايش را بست و  به شرح اصاف خيار پرداخت كه البته خيار فوايد بسياري دارد وچنين وچنان است وقتي چشمهايش را باز كرد ديد كسي در مقابلش قرار ندارد و او فقط براي خودش وبراي كيسه پر از خيار  سخنراني ميكند  

                                                                                   محمد حسن اصل روستا

                                                                             عضو انجمن جامعه شناسي ايران

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 29
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 19
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 37
  • بازدید ماه : 79
  • بازدید سال : 266
  • بازدید کلی : 16,484